علی عزیزمعلی عزیزم، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 18 روز سن داره
ایمان کوچولوایمان کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 29 روز سن داره

سرباز کوچولوها

محرم 92

  حسین جان "سائل" و "سینه زن" و "سیب" "سحر" "سوره فجر" "سوز دل"بهر عزای تو دمادم داریم "هفت سین"گرمت جور همیشه آقا ما فقط یک" سفر کرببلا "کم داریم ...
22 آبان 1392

شب تاسوعا سال 92

سلام نی نی های ناز مامان. امشب شب تاسوعای حسینیه. من و بابایی با علی آقا رفتیم بیرون که یه دوری بزنیم علی مامان یه نیم ساعتی بیدار بود و ساعت هشت و نیم شب لالا کرد. پسرم حسابی زنجیر زنه ولی امشب دیگه انقدر خونه زنجیر زده بود دیگه به هیئت نرسید و خوابش برد. امسال به لطف این فسقلی ها اصلاً نتونستم هیئت برم. بابایی هم حسابی پابند علی کوچولو شده بود. خدایا خودت به حق امشب و حضرت ابوالفضل حافظ و نگهدار نی نی های ما، بابای نی نی ها، مادر بزرگ ها و پدربزرگ ها شون باش. آمین  راستی امشب یه چیزی مثل حباب تو دلم انگار می ترکه، شاید فندقمون باشه که اونم داره تو شکم مامان مثل علی کوچولو سینه می زنه و عزاداری می کنه. از هر دوتاتون قب...
22 آبان 1392

کلاس زبان علی آقا/ هفته 17 نی نی

سلام گلهای کوچولوی مامان. قربون دوتاتون برم که انقدر ناز و ملوسید. از علی کوچولوم بگم که الان واسه خودش یه مرد بزرگ شده. کلی واسه خودت اتیش می سوزونی پسری. از صبح تا شب با شمشیر و تیرکمون و تفنگ داری دشمن ها رو می کشی. امان از وقتی که بابا جون یا عموهات بیان اینجا که دیگه واویلا جنگ واقعی شروع می شه. پسملی مامان، اسمتو کلاس زبان سرای محله نوشتم، همون جا گه کلاس نقاشی میرفتی،مربیتم همون خانم مربی کلاس نقاشی بود ولی جلسه اول که اصلاً دوست نداشتی و سر کلاس بند نشدی. فردا جلسه دومه، اگه نشینی سر کلاس دیگه فقط نقاشی می برمت پسر عسل. از فندق خان هم که بگم، هنوز نی نی مامان تکون نمی خوره. شنبه وقت دکتر داشتم بعد از دو ماه که خانم دکتر هنوز ...
7 آبان 1392
1